دیگر ثانیه ها،رفتنت را به رخم نمی کشند
من رفتنت راخیلی وقت است باورکرده ام...

 

گاهی سکوت جواب همه ی دلتنگی های نبودنت را جواب گوست
این که دیگر نیستی...!

 

رفیق من بعد از تو شبنم روی گل شد
به هر گلی رسیدم عطر تو نفس گیر شد درعمق وجودم
می بینی چه راحت
تو مرا یاد کنی یا نکنی من به یادت هستم
خواه ، ناخواه

می گویند باد آورده را باد می برد اما هیچ گاه

 نمی گویند باد نیاورده را باد نمی برد...

 

 

کار گروهی:(الناز،نازنین،کوثر):

آن شب را یادت هست؟

شب مهتابی را می گویم

همان شبی که صدای ماهی ها

در افق محو گشت!

شبی که در خلوتم با تو،صدای آن ماهی ها را در افق شنیدم

ماهی ها با مادرشان سخن می گفتند سخنی که کلام نداشت

اما صدای آن با امواج دریا مخلوط گشت

آری همان شبی که

صدای موج ها مرا به ناکجا آباد می برد

آن شبی که شب بود و بس

و صدای خاموشی شب گوش های تنم را آزرده می کرد

آری همان شب را می گویم یادت هست؟

آیا خلال های ذهنت هنوز پر است از صدای

 نصیحت های ماهی مادر؟

...

 

ادامه شعر تو ادامه مطالب

خیلی باحاله حتما همشو بخونین و نظر بدین و بعدشم ()

 

ادامه مطلب...

 

بگذار تا خاطراتت تمامی شب های تنهایی ام را تداعی کند

و تو آزادانه رویاهای شیرین  دیگری بساز

با سپیده ی صبح

 ...با نگین پادشاهیت

 

نام تو مرا یاد بهار می اندازد

همان بهاری که با آمدنش،آمدی

و با رفتنش خواهی رفت...

 

 همه‌چیز
 از نبودن تو حکایت می‌کند
 به جز دلم
 که همچون دانه‌ای در تاریکی خاک
 در انتظار بهار می‌تپد
 تو بر می‌گردی
 می‌دانم ...
 
                                   آنتوان دوسنت اگزوپری